گفتاراول : ریشه های مکتبی و عقیدتی انقلاب اسلامی

گفتاراول : ریشههای مکتبی و عقیدتی انقلاب اسلامی انقلاب مبتنی بر این باور است که انسان علاوه بر توانایی ایجاد دگرگونی در جامعهاش، حق دارد که به این عمل دست بزند. (1) از این نظر، انقلاب همواره مشروع تلقی میشود و انقلابیون برای این عمل خود توجیه نظری و منطق

گفتاراول : ريشههاي مكتبي و عقيدتي انقلاب اسلامي

انقلاب مبتني بر اين باور است كه انسان علاوه بر توانايي ايجاد دگرگوني در جامعهاش، حق دارد كه به اين عمل دست بزند. (1) از اين نظر، انقلاب همواره مشروع تلقي ميشود و انقلابيون براي اين عمل خود توجيه نظري و منطقي دارند. در مورد انقلاب اسلامي، مهمترين منبع مشروعيت را بايد از دين اسلام جستجو كرد. به همين منظور، ما در صدد اثبات ريشههاي مكتبي براي انقلاب اسلامي هستيم.

مفهوم ريشههاي مكتبي: ريشههاي مكتبي و عقيدتي انقلاب اسلامي بدين معناست كه براي مشروعيت قيام مردم عليه رژيم پهلوي به متون و منابع اسلامي، اصول و فروع و مفاهيم ديني متوسل شويم و سعي كنيم مباني جواز قيام عليه حاكم ظالم و حق خروج بر نظام را از اين منابع استخراج كنيم. زيرا وقتي بحث از اسلامي بودن انقلاب ميكنيم، مستقيماً معطوف به اين معني هستيم كه محرك انقلاب اسلامي از متن اعتقادات مردم بود و مردم براي توجيه حركت خود به اسلام استناد كردند و به عنوان يك وظيفه و تكليف شرعي وارد مبارزه عليه رژيم شاه شدند.

در يك جامعه اسلامي كه معتقد به يك دين الهي است، مردم پيش از هر چيز سعي ميكنند اعمال و رفتار خود را منطبق بر عقيده ديني و مذهبي خود انجام دهند، بخصوص در كارهايي كه ورود در آنها به لحاظ ديني و شرعي مشكوك باشد، تأمل ميكنند. ورود در صحنه انقلاب بي شك مهمترين و خشنترين اقدام سياسي يك ملت است و به تناسب اهميت خودش احتياج به توجيه و جواز دارد. چون ورود

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. سامويل هانتينگتون، پيشين، ص 386.

[76]

در اين صحنه علاوه بر اين كه احتمال خطر و كشتن دارد، چه بسا مصداق خروج عليه حاكم اسلامي تلقي شود كه در منابع اسلامي به عنوان بغي و طغيان نهي شده است.

بسياري از علماي اهل تسنن خروج عليه حاكم اسلامي را (حتي اگر غاصب باشد) جايز نميدانند; زيرا موجب هرج و مرج ميشود و نظم عمومي را به هم ميزند. از اين نظر، انقلاب، عامل اخلال در نظم عمومي است و كسي كه مسلمان متشرعي باشد، بسادگي حاضر به حضور در صحنه انقلاب نميشود. در جامعه اسلامي ايران نيز كه اكثريت قاطع شيعه هستند، بحث تقليد و تعبّد بيشتر مطرح است و شيعيان سعي ميكنند مجوز و فتوايي براي كار خود داشته باشند. در همه قيامها و مبارزات ملت ايران در دوره معاصر، همواره فتواهاي جهادي علما و مراجع يكي از مؤلفههاي اصلي بوده است و ملت با دريافت اين مجوزها به عنوان يك كار شرعي و وظيفه ديني، وارد صحنه شده است.

بر همين اساس در مورد انقلاب اسلامي نيز ما بايد دنبال مجوزها و فتاواي شرعي براي حضور مردم در فرايند انقلاب باشيم. بخصوص كه ملت تحت سلطه يك رژيمي بود كه ادعاي مسلماني و تشيع داشت و قانون اساسي آن بر اساس اسلام بود و حتي در عصر مشروطيت مرجع بزرگ شيعه علامه نائيني در تأييد مشروطيت و انطباق آن با اسلام كتاب نوشت (1) و بسياري از علماي شيعه در طول دوره حاكميت سلطنت، اصل سلطنت و موجوديت، آن را پذيرفته و حداقل در چارچوب آن همزيستي كرده بودند، حالا در چنين شرايطي يك ملت متدين و متشرع براي خروج عليه چنين نظامي، احتياج به مجوزهاي مكتبي و اسلامي دارد و ملت تا توجيه شرعي نشود و اقناع نگردد، وارد فرايند انقلاب نميشود.

ضرورت ريشههاي مكتبي: بدين لحاظ در بحث ريشههاي انقلاب اسلامي، قبل از هر چيز ضروري است كه در متون و اصول و فروع و مفاهيم ديني به دنبال نظريه انقلاب و يا جواز طغيان عليه حاكم برويم و سعي كنيم جواز شرعي حركتهاي انقلابي را استخراج كنيم. لزوم اين امر بدين لحاظ است كه برخي جريانهاي فكري

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. رجوع شود به: محمدحسين نائيني، تنبيه الامه و تنزيه المله يا حكومت از نظر اسلام، چاپ هفتم، (تهران: شركت سهامي انتشار، 1360).

[77]

انحرافي سالهاي قبل از انقلاب اسلامي و نيز برخي روشنفكران، وجود نظريه انقلاب و يا جواز قيام عليه حاكم را در اسلام منكر شدهاند. (1) و اصلا يكي از دلايل گرايش سازمان منافقين به ماركسيسم در سالهاي قبل از انقلاب اسلامي، اين بود كه اسلام را فاقد عناصر انقلابي و مبارزهجويانه تلقي ميكردند.

اين سازمان ابتدا با نام، شعار و سمبل اسلامي تحت عنوان سازمان مجاهدين خلق ايران به وجود آمد و در صدد مبارزه با رژيم شاه بر اساس معيارهاي اسلامي و مكتبي بود و حتي بسياري از شخصيتهاي مسلمان و مذهبي و روحاني مخالف رژيم، آنها را تأييد ميكردند. وقتي ايدئولوگهاي سازمان به دنبال كسب مجوزهاي شرعي و راهكارهاي عملي مبارزه به بررسي متون و منابع اسلامي بخصوص قرآن پرداختند، ناگهان به بنبست رسيده و معتقد شدند كه اسلام علي رغم داشتن محتواي خوب و غني فرهنگي، فاقد مايههاي انقلابي و علم مبارزهاست. اين بود كه در سال 1354 به طور رسمي ماركسيست شدن خود را اعلام كردند و با پذيرش ماركسيسم به عنوان علم مبارزه و تلفيق آن با اسلام در صدد خلق يك مكتب انقلابي و به تعبيري اسلام انقلابي افتادند.

اگر چنين ادعايي درست باشد، يا بايد انقلاب اسلامي ايران را انقلابي مثل ساير انقلابهاي معاصر جهان بدانيم كه ريشههاي مذهبي و اعتقادي نداشته و فقط بر مبناي مادي و سياسي بودهاست، و يا اين كه مثل روشنفكران التقاطي و چپگرا انقلاب اسلامي را مولود قرائت جديدي از اسلام بدانيم كه با اسلام آن گونه كه علما و مراجع بزرگ سنتي ميفهميدند، فرق ميكرد. (2)

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. ر.ش.به: حميد عنايت، انديشه سياسي در اسلام معاصر ، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي (تهران: خوارزمي، 1365)، صص 32، 33،39 و نيز: سهراب رزاق ي، ايدئولوژي و راديكاليسم شيعه در انديشه سياسي معاصر، پايان نامه كارشناسي ارشد علوم سياسي، دانشگاه تهران، سال تحصيلي 4 ـ 73 و نيز

lacitiloP sa noigileR :9791 narI ni noituloveR" ,tayanE dimaH,navilluSO.N,"ygoloedItic.po .202 - 102 .pp ,

.. ilA azeR ,imalselohkihS morF" suoigiler noitadommocca suoigiler ot:noitulover ehT noitamrofsnart fo msiihs ni ,"NARI ehT ,etatS dna noigileRcinhtE :scitiloP ,natsinahgfA narI dna ,matsikaP .A izizaunaB dna .M ,renieW.sde :ynablA( esucaryS .NU ,sserP ,)6891 .pp 742 - .942

labqE ,damhA stnemmoC" no ,"lopcoks yroehT dna yeticos, ,11.loV .692.p,)2891(3.oN .791.P , tic .po , tayanE .H [78]

در صورت پذيرش شق اوّل، با تناقض رو به رو ميشويم; چرا كه واقعيت موجود آن است كه نظامي اسلامي بر مبناي ولايت فقيه پس از پيروزي انقلاب اسلامي مستقر شده و اين امر بدون وجود انقلابي صددرصد اسلامي و مبتني بر مباني اسلام امكانپذير نبود و هيچ محققي در دنيا در اسلامي بودن انقلاب تشكيك نكرده است، مگر اين كه بخواهيم به اين توجيه انحرافي و غلط بپردازيم كه اسلامي شدن انقلاب، پديدهاي مربوط به پس از پيروزي انقلاب است; (1) و انقلاب، پيشينه اسلامي نداشته است و فقط پس از پيروزي، جناح اسلام گرايان حاكم شدهاند و تداوم انقلاب مطابق نقشه و برنامه آنها بوده است كه اين توجيه نيز صحيح نميباشد و انقلابي كه پشتوانه و مباني اسلامي نداشته باشد، نميتواند پس از پيروزي ـ و بر اساس روند سعي و خطا ـ به سرعت نهادهاي اسلامي، يك حكومت اسلامي با معيارهاي مترقي و جديد تأسيس و برقرار كند. اكثر تحليلگران انقلاب اسلامي در داخل و خارج اعم از دوست و دشمن اعتراف دارند كه موج احياي اسلام پشتوانه انقلاب بوده و حركت مردم ايران در اصل اسلامي و با معيارها و سمبلهاي مذهبي بوده است.

پذيرش شقّ دوم به اين معني است كه اسلام در بطن خود و به صورت اصولي و سنتي، خالي از مايههاي انقلابي بود و تنها پس از تلفيق با ايدئولوژيهاي جديد و ايجاد پل آشتي بين اسلام و ماركسيسم، (2) توانست انقلابي به عظمت انقلاب اسلامي بيافريند و يا اين كه روشنفكران غيرديني، دين را به صورت عرفي و دنيايي تفسير كردند و به تعبيري دين ايدئولوژيك ساختند (3) و به مدد اين ابزار جديد، به نظريه انقلاب رسيدند.

اين تعبير هم موجب مسخ و تحريف اسلام و تأويل ديانت ميشود; چرا كه با انكار جامعيت اسلام به اصلاح دين و نوعي پروتستانتيزم منجر خواهد شد. با توجه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ر. ش. به: صادق زيباكلام مصاحبه با فجر دانشگاه ويژه نامه نشريه اخبار دانشگاه (تهران)، بهمن ماه 73، ص ص 10 ـ 14.

owt ni stnemevom laicos gninalpxE" ,kcebuL luaP dna ekruB dnumdE .. ,"setats gnitropxe-lioseidutS evitarapmoC.266.166 .pp ,)7891( 4.oN ,

,imalselohkihS ..tic.po .9 - 742 ,542 .pp ,

[79]

به تفاوتهاي اساسي بين اسلام و مسيحيت، بحث اصلاح دين منتفي است و نميتوان با ادعاهاي روشنفكرانه دست به تأويل دين زد و آن را به شكل دستورالعلمهاي سياسي و حزبي در آورد تا به برنامه و پروگرام يك حزب سياسي عملگرا تبديل شود.

بنابراين، پرداختن به مجوزهاي مكتبي و عقيدتي قيام سراسري مردم عليه رژيم شاه، پيشاپيش جلوي اين القائات مسموم بيگانگان و روشنفكران را خواهد بست و ذهن و انديشه را به سرچشمههاي اصلي انقلاب اسلامي معطوف خواهد كرد. اگر ريشههاي عقيدتي و مكتبي را از انقلاب اسلامي جدا كنيم و بخواهيم انقلاب اسلامي را بدون اين سرچشمهها تحليل كنيم، بين انقلاب اسلامي و انقلابهاي ديگر جهان تفاوتي وجود نخواهد داشت و ناگزير بايد مثل ساير انقلابها به توجيه اقتصادي، سياسي و... متوسل شويم.

متأسفانه برخي تحليلگران انقلاباسلامي در دانشگاهها، تحت تأثير ديدگاهها و نظريههاي غربي با نوعي تقدسزدايي از انقلاباسلامي، سعي ميكنند (به قول خود) به تحليل و تبيين علمي انقلاباسلامي بپردازند كه به طور طبيعي در تحليل علمي آنها، مذهب و دين جايي ندارد. (1) براي ردّ اين ديدگاهها و برداشتهاي غلط در ادامه اين بحث به برخي از مباني مكتبي كه براي ريشهيابي انقلاب اسلامي، بايد مورد نظر قرار گيرد، اشاره ميكنيم.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. ممكن است همه اينها نيت سويي نداشته باشند و اغلب هم پس از انقلاب اسلامي و با سرمايه بيتالمال براي تحصيل به خارج رفتهاند و حتي ظواهر و آداب اسلامي را هم رعايت ميكنند، ولي چون بر اساس نظريههاي غربي (كه بر اساس تجربيات خود كشورهاي غربي ساخته شده است) عمل ميكنند، ناچار به اين توجيهات پناه ميبرند كه: انقلاب اسلامي مولود عدم توازن و تناسب بين ساختارهاي سياسي (عقب مانده) و ساختارهاي اقتصادي (پيشرفته) بود، يا انقلاب اسلامي فقط مردمي و پوپوليستي بود كه ائتلاف گسترده مردم (بدون انديشه و آرمان) موجب سقوط شاه شد، يا انقلاب اسلامي ناشي از ارايه تفسير جديدي از اسلام و ايدئولوژيك شدن دين اسلام بود، و يا انقلاب اسلامي، انقلابي عليه استبداد و عدم دمكراسي بود و....

ممكن است هر يك از اين توجيهات در جاي خود نقش كمكي در سقوط رژيم شاه داشته باشد، ولي همه اينها بدون مايههاي مكتبي و اسلامي فطير است و ره به جايي نميبرد و ضروري است كه درس ريشههاي انقلاب اسلامي ضمن پرداختن به مباني مكتبي قيام مردم، دليل توجه به اين مباني را نيز براي دانشجو روشن كند و ذهن و انديشه او را به تحقيق و تفحص در اين راستا وادارد. [80]

مايههاي انقلابي اسلام: اسلام به عنوان يك دين جامع و جاودانه، پيوندي ذاتي با سياست دارد و گرايش مسلمانان به مسايل سياسي و اجتماعي به ميزان زيادي از روح تعاليم اسلامي سرچشمه ميگيرد. (1) جرأت و جسارت ورود به صحنه انقلاب و مبارزه، مستلزم مايهها و پشتوانههاي قوي است كه فقط از يك مكتب الهي برآورده ميشود. ملتي كه شرايط و اوضاع سياسي ـ اجتماعي جامعه را بر وفق مراد نميبيند و نارضايتي نسبت به رژيم دارد و چشم به آرمان بلندي دوخته است، اگر يك روحيه پرخاشگري و طرد و انكار نداشته باشد، وارد مبارزه نميشود. اينجاست كه نقش مكتب اسلام روشن ميشود; چون به پيروان خود حس پرخاشگري، مبارزهجويي، طرد و نفي وضع موجود را ميدهد. (2)

اسلام اين نقش خود را به وسيله اصول و فروع و مفاهيمي كه تعبيه كرده و از طريق منابع لايزالي كه در اختيار قرار داده، انجام ميدهد. قرآن، سنت، سيره، توحيد، عدالت، امامت، جهاد، امربه معروف و نهي از منكر، مسؤوليت فردي و اجتماعي انسان، خلافت الهي، انتظار فرج و مهدويت، ولايت، عاشورا، شهادت و... همه در اين راستا هستند.




| شناسه مطلب: 79729